حاج محمد دزفولی
گریز از محاصره روسها بروش جنگلیها
روز 11 آذر ماه روز سالگرد شهادت سردار بزرگ اسلام میرزا کوچک خان را گرامی میدارم و برای عموی فرهیخته ام دبیرسر افراز و زحمتکش و انقلابی دبیرستانهای تهران , مرحوم محمد دزفولی متوفی در بهار سال 1402 , فرزند غلامرضا ملقب به مقدس زاده , آرزوی علو درجات دارم .
ایشان خاطره ای از زمان کودکیش برایم قبل از فوت نقل نمود که در سالروز شهادت میزا کوچک خان جنگلی , حیفم آمد که آنرا مکتوب نکرده و در سایتم برای بهره برداری سایرین قرار ندهم .
ایشان نقل نمودند که در سن کودکی حدود 10 الی 12 سالگی از طرف بنگاه باربری جانسپار میدان قزوین تهران به پدرشان برای مدتی ماموریتی چند ساله میدهند که باتفاق همسر و فرزندان به بهشهر مازندران عزیمت نموده و مدیریت حمل سرنخهای ضایعاتی نساجی مازندران به تهران را بعهده بگیرند .
پدر ایشان یعنی پدر بزرگ اینجانب جناب مقدس زاده با خانواده به بهشهر عزیمت وچند سال در آن شهر به این امرمشغول میشوند . در زمان اقامت در بهشهر بعلت اعتقادات مذهبی عمیق جدمان مقدس زاده , ایشان با آیت الله عظما و با کرامت , کوهستانی در قریه کوهستان در نزدیکی شهر بهشهر آشنا شده و بعضا سر کلاسها و مواعظ ایشان حاضر میشوند و بهمراه خود عمویم یعنی محمد دزفولی را نیز میبردند . با استمرار این امر محبت و دوستی دو جانبه بین جدم و حضرت آیت الله ایجاد میشود که موجب میگردد حضرت آیت الله از جدمان مقدس زاده بخواهد که عمویم طلبه حوزه علمیه کوهستان شده و در کوهستان رحل اقامت برگزیند .
متاسفانه این زمان مصادف میشود با اشغال شمال ایران توسط روسها و حرکت آنان به سمت تهران و آغاز جنگ جهانی دوم و محاصره شمال ایران توسط روسها . با توجه به این شرایط جنگی و بحرانی , قرار داد حمل سرنخها به تهران توسط کامیون و مشکلات ایست و بازرسی در مسیر شمال به تهران , متزلل شده و پس از چندی قرار داد متوقف میشود . با این شرایط قرار میشود که عمو و خانواده اش به تهران برگردند که متاسفانه روسها مانع این امر میگردند .
در این زمان فکری به نظرجدمان مقدس زاده رسید که تصمیم میگیرد که برای عبور از پست ایست و بازرسی روسها , محفظه ای چوبی ساخته شود و در محموله یکی از آخرین کامیونهای حامل سرنخ قرار داده شود و خانواده در نزدیکی ایست و بازرسی راه شمال به تهران یعنی راه فیروزکوه , در این محفظه قرار بگیرند و از پست نگهبانی عبور کنند . همانگونه که جنگلیها بعضا توانستند از چنگ نگهبانان پستهای ایست وبازرسی روسها در جاده های شمال متواری شوند . البته ناگفته نماند که در پست نگهبانی , مامورین تلاش کردند با سر نیزه از عدم وجود انسان در میان کامیونها مطمئن شوند که خوشبختانه خدا یاری کرد و سرنیزه ها به خانواده مقدس زاده برخورد نکرد و بفضل الهی خانواده بسلامت به تهران بازگشتند .
نوه کوچک حاج مقدس زاده کرمانشاهی ,
باقر دزفولی
یازدهم آذر ماه 1402
