وبلاگ شخصی باقر دزفولی . B. Dezfouli Blog

وبلاگ شخصی باقر دزفولی                                . B. Dezfouli Blog
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۶ مطلب با موضوع «مطالب و موضوعات مذهبی» ثبت شده است

 

 

 

شهید بهشتی  مظلوم باز شهید

 

پس از پخش مناظره دو استاد اقتصاد از دو جناح سیاسی کشور در برنامه جهان آرا شبکه افق ، در مورد بررسی ساختار و مشکلات اقتصادی کشور ، در انتظار  عکس العمل شدید دو جناح در رسانه ها و جراید بودم که متاسفانه مواجه با بی تفاوتی مردم و حتی اندیشمندان وادی اقتصاد و علمای حوزه و دانشگاه ، شدم و فقط جراید به زدن چند تیتر در این زمینه اکتفا کرده  ، و به نقد و بررسی محتوای این مناظره دو ساعت و بیست دقیقه ای نپرداخته بودند .

در حالی که اتهامات نماینده جناح منتقد یعنی آقای غنی نژاد ، به امام و مقام رهبری و اصولا فقها ، که " اینان فاقد معلومات اقتصادی میباشند "، میباید شدیدا مورد نقد قرار میگرفت و به این به اصطلاح استاد دانشگاه فهمانده میشد که اقتصاد فقط آن مفهومی نیست که ایشان از کتب ترجمه شده علمای سکولار اقتصادی غرب آموخته اند ، میباشد . بخش عظیمی از فقه شیعه که در حوزه های علمیه تدریس میشود ، مسائل و موضوعات اقتصادی و مکاسب و معاملات است و مسائل کلان و استراتژیک اقتصادی ، خطوط اصلی اش از قرآن و سایر منابع اسلامی استنتاج گردیده و توسط فقهای شورای نگهبان بر قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی اعمال میگردد .

از طرفی این آقا آنچنان از نظرات جامعه شناسانه دکتر شریعتی که در کتابهایش مشخص است ، بی اطلاع است که او را طراح و مبتکر اصول اقتصادی قانون اساسی میداند .

از سوی دیگر ایشان نمیدانند که شهید بهشتی همانگونه که از متن مذاکرات مجلس تدون  قانون اساسی مستفاد میگردد ، مدیریت تنظیم قانون اساسی بخصوص قسمتهای اقتصادیش را بعهده داشته و بر اساس مذاکرات ضبط شده از هر گونه انحراف به چپ و راست مصوبات را مصون داشته است .

اصولا شهید بهشتی همانگونه که در زندگینامه اش مشهود است در زمان فعالیت در مرکز اسلامی هامبورگ و پس از بازگشت به ایران در سخنرانیها و جلسات خصوصی درس خود در مورد مسائل و تئوریهای اقتصادی روز دنیا حساس بودند و در جلسات خود سئوالها و اشکالات مطرح شده توسط دانشجویان  و علمایی که با ایشان ارتباط داشتند را پاسخگو  و مکاتب اقتصادی و سیاسی روز بخصوص مکتب کمونیسم را به نقد کشیده و در جلسات بخصوص جلسه سه شنبه های منزلشان با اندیشمندان طیف های مختلف که در جلسه حضور می یافتند مباحثه  داشتند که اینجانب نیز شاهد این مباحثات بودم .

حال با وجود شهید بهشتی در راس مجلس تدوین قانون اساسی و مدیریت ایشان بر مذاکرات  مجلس ، جناب غنی نژاد ادعا دارند که اصول اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط چپی های مصدقی طراحی شده است .

چهار چوب اصول اقتصادی قانون اساسی مصوب مجلس تدوین قانون اساسی  کامل و بی نقص بوده و سه بخش در نظر گرفته شده در قانون مکمل یکدیگر بوده  و می توانستند اقتصاد کشور را بعد از انقلاب از مشکلات و بحرانها برهانند . اما متاسفانه در اثر فشارهای  بعضی از جناحهای سیاسی کشور ، و افکار تجدیدنظرخواهانه  بعضی از رجال سیاسی کشور ، تجدیدنظرهائی روی بعضی از اصول قانون اساسی بوجود آورد  که موجب انحراف از اهداف انقلاب گردید .

شهید بهشتی در طراحی خود برای اهداف اقتصادی ، مسیری را می پیمود که اقتصاد فعلی کشور در آن مسیر نیست و اصولا اهداف ایشان به فراموشی سپرده شده . واقعا بجا است در این شرایط خاص اجتماعی سیاسی کشور و مغفول ماندن اندیشمندان از افکار شهید بهشتی و عدم شناخت ایشان  ، بگوئیم :

 

شهید بهشتی ، مظلوم باز شهید

 

باقر دزفولی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۴۸
باقر دزفولی

 

استعجال عامل هلاکت

 

     صاحب کتاب مکیال المکارم در جلد 2 صفحه 240 , چهارده پیامد برای استعجال ظهور اقا امام زمان ذکر کرده است که برخی از آنها عبارتند از :

 

*پیروی از مدعیان دروغین و رفتن در دام خرافات و انحرافات

*یاس از تحقق امر ظهور

*انکار وجود حضرت ولی عصر

*اعتراض به تقدیر الهی و قرار گرفتن در زمره یاران ابلیس

*تردید در عدل الهی و نفی حکمت طولانی شدن غیبت

*تمسخر و استهزاء منتظران

*تردید در باره تمام روایات اهل بیت

 

با توجه به موارد فوق روشن میشود که چرا امام صادق ع عجله و شتاب در ظهور را عامل هلاکت انسان معرفی نموده اند . ( یهلک فیها المستعجلون )

 

 

                             قسمتی از کتاب ماء معین استاد سید حسین هاشمی نژاد ص 152

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۴
باقر دزفولی

 

نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی به فرزندش

«بسم الله الرحمن الرحیم

         آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری ست که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام.

        در این سفر برای تو می نویسم تا در دل تنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد.

 شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.

       هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی بینم تان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبت تان را یکی، یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام.

     دل تنگ تان شده‌ام، به خدا ســپردم تان.

    اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوست تان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش با ارزش ترینند.

شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید.

   بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید.

 دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ من به نظامی‌گری نبوده و نیست.

 به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود.

به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست.

نه دخترم !

من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.

من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است.

 یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است.

 من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است ؟

 انتهای آن‌ها کجاست ؟

 فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست؟

 دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند.

 بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال،

 اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند.

 دیدم تجارت کنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد.

 فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید، به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ وجودم را درد فرا می‌گیرد.

 اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم.

اگر شما روزی ترکم کنید بند، بند وجودم فرو می ریزد.

اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم.

 دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست.

 این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرت شــان مانع مرض‌های صعب‌ العلاج شان شود و از در بستر افتادگی جلوگیری نماید.

من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را.

اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛

هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم.

 دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم.

 لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی ست و بار خورجین را سنگین می کند.

عزیزم از خدا خواستم همه‌ شریان‌های وجودم را و همه‌ مویرگ هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند.

 این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم.

من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدم کشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم.

نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابل تر از آنم،

نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌ زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌ به‌ سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است، می جنگم.

 

عزیزم !

 من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند.

بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.

دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید.

چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریاد رسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز...

 که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است.

پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید.

 بگذارید بروم، بروم و بروم.

 چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام.

دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام.

 اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند.

وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم،

بی خیال باشم،

 تاجر باشم ؟

 نه من نمی توانم این گونه زندگی کنم.

 

والسلام علیکم و رحمت الله»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۱
باقر دزفولی

 

 

نگاهی به قیام 15 خرداد

 

از غم دوست در این میکده فریاد کشم‏

‏‏دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم‏

‏‏داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست‏

‏‏که بَرش شکوه بَرم , داد ز بیداد کشم‏

.....

‏‏سالها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آید‏

‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم‏ (امام خمینی ره )

رمز انتظار فرج از پانزده خرداد

محمدرضا واعظ ‌مهدوی

 در بین وقایع تاریخ معاصر ایران، قیام پانزده خرداد جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر گفته شود انقلاب اسلامی و پیروزی ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ریشه در این قیام بزرگ مردمی داشته است، سخن گزافه‌ای نیست.

ملت بزرگ ایران، پس از امواج آگاهی‌بخشی که سیدجمال‌الدین اسدآبادی ایجاد کرد و به نهضت ضد‌استعماری و ضد‌انگلیسی تحریم تنباکو از سوی میرزای‌شیرازی منجر شد و بعدا هسته‌های اولیه قیام مشروطیت را شکل داد، مبارزات ضد‌‌استبدادی خود را به سطح چشمگیری ارتقا داد. این سطح  رشد‌یافته از  مبارزات آزادی خواهانه را در هیچیک از کشورهای منطقه نمی‌بینیم و در مقایسه با جهان توسعه‌یافته نیز فقط با انقلاب کبیر فرانسه و مبارزات ضد‌برده‌داری مقارن استقلال آمریکا قابل قیاس است.فتح تهران به دست قوای ستارخان و باقرخان بعد از به‌توپ‌بستن مجلس توسط محمدعلی شاه و با عاملیت و فرماندهی لیاخوف، با انحرافات کمیته مجازات و وصل به جریانات تروریستی شبه‌روشنفکری به انحراف رفت و عکس‌العمل آن قیام جنگل و نهضت میرزا کوچک‌خان بود که نخستین بارقه‌های دین‌خواهی و پیدایش اسلام سیاسی را در ایران شکل داد. این بارقه، از طرف رضا خان میرپنج به انحراف رفت و علیرغم هشدار و تلاش سید حسن مدرس ،با اشتباه تاکتیکی برخی از رجال سیاسی، جریان دموکراسی‌خواهی فقط به تغییر سلطنت و جایگزینی سلسله ای به جای سلسله دیگر انجامید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۵۱
باقر دزفولی

 

 

 

مزار شهید ثالث در هندوستان

 

مروری بر زندگی "شهید ثالث

  کیفیت شهادت قاضی نورالله شوشتری

 

علامه قاضی نورالله مرعشی شوشتری، در شمار بزرگ مردانِ قافله علم و جهاد و شهادت است. جاودانه مردی که «مداد العلماء» را با «دماء الشهداء» در هم آمیخت و به مدال افتخار «بل احیاء» دست یافت.

به گزارش «شیعه نیوز»، سید نورالله حسینی مرعشی شوشتری، معروف به "قاضی نورالله شوشتری" و مشهور به "شهید ثالث" فقیه اصولی، متکلم جدلی، محدث رجالی و شاعر و عالم بزرگ عهد صفویه بود. پدرش، سید شریف یا سید شرف الدین شوشتری، از مجتهدان ممتاز شوشتر بود. قاضی نورالله، سال 956 ه.ق، در شوشتر، در خانواده اهل علم به دنیا آمد. نسب او با 21 واسطه به سید علی مرعشی و با 26 واسطه به امام چهارم شیعیان، حضرت سجاد علیه السلام می رسد.

علوم مقدماتی و علوم عقلی و نقلی را در نزد پدرش آموخت. میر صفی الدین محمد و میر جلال الدین محمد صدر نیز از معلمان او بودند. سال 979  ه .ق ، یعنی در 23 سالگی، برای زیارت حضرت رضا علیه السلام و ادامه تحصیل، از شوشتر به مشهد رفت و در آنجا تحصیل و تهذیب نفس را شروع نمود..

قاضی نورالله در مشهد مقدس در درس علامه محقق مولا عبدالواحد شوشتری حاضر شد و بیشترین بهره علمی خویش را در زمینه‌ های فقه، اصول، کلام و حدیث و تفسیر از او کسب نمود. او از محضر مولا محمد ادیب قاری تستری، ادبیات عرب و قرآن کریم را فرا گرفت و در ادامه تحصیل از بزرگانی اجازه روایت کسب کرد. از آن میان می‌ توان به مولا عبدالرشید شوشتری فرزند خواجه نورالدین طبیب(مؤلف کتاب «مجالس الامامیه» در اعتقادات) و همچنین مولا عبدالوحید تستری اشاره کرد..

شوشتری در علم حدیث و علوم معقول و منقول، استاد و متبحر و در ریاضیات، ادبیات عرب، معانی و بیان و عروض و قافیه، صاحب تألیفات است..

 

هجرت قاضی نورالله به هندوستان

او علاوه بر مراتب عالیه علمی مختلف، شاعری بزرگ بود و دیوان اشعار دارد. اوایل شوال سال 299 ه.ق، وی از مشهد به هندوستان رفت. علت اصلی آن را مصیبت های دائم و فجایع و شورش های مکرر مشهد، گفته اند. سفر او به هند، در زمان "اکبر شاه هندی" بود و او مستقیما در ورود به هند، به «دیوان اکبر» پادشاه هندوستان رفت. در آنجا "فتح الله شیرازی" و حکیم "ابوالفتح گیلانی" بودند که قاضی نورالله را به "اکبر شاه" معرفی کردند. دو سال بعد، به دستور اکبر شاه، وی قاضی «لاهور» شد.

زمانی که او به دیار هند گام نهاد، هندوستان آرام‌ترین روزگار خود را در تاریخ سپری می‌کرد و شاید این آرامش به روحیه اکبر شاه باز می‌گشت. اکبر شاه نوه بابر، از نسل تیمور پسر همایون شاه در چهارده‌سالگی به سلطنت رسید و لیاقت و درایت بیکرانی ازخود نشان داد و ممالک گجرات، بنگاله و کشمیر و سند را به تصرف خود درآورد و سلطنتی بزرگ تشکیل داد و شهرها و آبادی‌های بی‌شماری را بنیان نهاد. اکبر شاه گذشته از اینکه علاقه زیادی به عمران و آبادی داشت و عنایت خاصی به مسائل فلسفی داشت، اما عقیدهچندان محکمی نسبت به دین خاصی نداشت.

همین نگرش اکبر شاه به دین موجب گشته بود که اکبر شاه به فکر ارائه دینی مشترک از کل ادیان افتاده و سپس هندوستان محل زندگی ملحدین گردد. قاضی نورالله شوشتری به هنگام ورود به آگره، نزد ابوالفتح مسیح الدین گیلانی طبیب حادق ایرانی و شاعر بزرگ رفت. مسیح الدین گیلانی بعد از فراگیری علوم و فنون در سال 983 وارد هندوستان شد و به خاطر قابلیت و استعداد خویش در زمره مقربان اکبرشاه درآمد. درمورد اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) معتقد بود که اصحاب واقعی پیامبر کسانی هستند که دارای ایمان و عدالت باشند؛ تنها ملاقات و دیدار با پیغمبر برای این عنوان کافی نیست.

معمولا مأموریت های قاضی نورالله، تحقیق در منازعات پیچیده بود. یکبار در سال 1000 ه.ق، مأمور تهیه گزارش از ایالت کشمیر به دلیل سوء اداره آنجا در حمله مغول شد. سال 1005 ه.ق، برای تحقیقات امور مذهبی و خیریه، به ایالت «اگرا» رفت. سال 1008 ه.ق، از طرف اکبر شاه، قاضی ارتش شد. وی تقیه نمی کرد؛ بلکه به مذهب شیعه عمل می کرد. اکبر شاه نیز به خاطر توانایی ها و صلاحیت هایش، علی رغم تشیع او، سمت هایی به او داد.

حکیم ابوالفتح گیلانی قاضی نورالله را به اکبر شاه معرفی کرد. یک سال پیش از این، قاضی نورالله کتابی در مورد حضرت امیر(علیه السلام) در 9 فصل تالیف نموده بود که این کتاب را به امپراتور اهدا کرد و آن را(جلالیه) نامید که بر گرفته از لقب امیراتور(جلال الدین محمد) بود. هر چند اکبر شاه به قاضی نورالله و کتابش بسیار علاقمند شد، اما در دربار مقامی به او نداد..

 

مرگ دوستان و از دست دادن حامیان

قاضی نورالله بعد از مرگ بعضی از دوستان و یاران با وفای شاه و حامیان خودش و بعد از برگشتن از «اگرا» تصمیم گرفت به ایران برگردد؛ ولی تلاش او به نتیجه نرسید و کم کم از حمایت اکبر شاه و اطرافیان او محروم و تنها حامی اش، حکیم علی گیلانی بود که او نیز سال های آخر حیات سلطنت اکبر شاه، در گذشت و از این رو، قاضی نورالله تنها ماند. مخصوصا با سلطنت سلطان سلیم، بعد از مرگ اکبر شاه، رهبران متعصب سنی، فشار زیاد بر او آورده و روز به روز، زندگی برایش سخت و دشوار شد..

قاضی نورالله در حالی که مذهب خود را مخفی نگه می داشت، بر اساس فقه چهار مذهب سنی درس گفته و نظر خود را بر آنان ترجیج می داد. بعدها اکبر شاه، سلطان هندوستان به سبب فضل و لیاقت و کاردانی او را قاضی القضاة کشور هندوستانش نامید و در ضمن از او خواست که بر وفق مذاهب اربعه و اجتهاد خودش در سرزمین پهناور هندوستان به کرسی قضاوت نشیند..

بعضی از علمای اسلامی هندوستان که پیر و مذاهب اربعه بودند، گه گاه به سلطان، حکم قضاوت او را که بر منوال مذهب جعفری بود معروض می داشتند. اما شهید در پاسخ امرا و علما با ذکر دلایلی کافی قضاوت اسلامی خویش را با استناد به آیات و احادیث به اثبات می رسانید و آنها را جوابی در مقابل اجتهاد اسلامی قاضی نبود. عالمان حسود دربار سلطان اکبرشاه همواره در صدد بودند تا روزى او را از چشم سلطان انداخته، زمینه بر کنارى یا قتل او را فراهم سازند..

 

قاضى در خصوص رسم دیرینه علماى اهل سنت در شوراندن حاکمان بر ضد دیگران ـ خصوصا علماى تشیع ـ اشاره مى کند و مى نویسد: رسم دیرینه برخى اهل سنت است که چون به مقتضاى کلام معجز(فبهت الذى کفر) در اثبات مطالب باطله خود از خصم مبهوت و عاجز گردند و به مقدمات علمى کار نتوانند ساخت، به شمشیر و بوکده و قلمتراش با او مناظره نمایند و اگر از آن نیز عاجز باشند، تهمتى بر او اندازند و سلطان وقت را بر او متغیر سازند و اگر بر آن نیز قادر نباشند، مرگ او را به دعا آرزو کنند.

حاسدان هر روز در پى فرصتى نشستند تا سخن و حرکتى را از او مشاهده کنند و به سعایت او برخیزند تا اینکه قضات و مفتیان شنیدند که روزى قاضى نورالله کلمه «علیه الصلاة و السلام» را در حق مولى الموحدین به کار برده است. از این رو آن را بدعت و مختص به نبى برشمردند و فتوا به حلال بودن خون او دادند. در این خصوص حکمى را تهیه و امضا کرده، نزد اکبر شاه فرستادند.

آنان همه امضا کردند؛ مگر یکى از بزرگان ایشان که مخالفت کرد و بیتى را به این مضمون نوشت و به نزد اکبر شاه فرستاد:

    گر لحمک لحمى بحدیث نبوى هى       بى صل على نام على بى ادبى هى

معنی: اگر چنین است که پیامبر درباره حضرت على علیه السلام فرموده است: لحمک لحمى(یعنى اى على! گوشت تو گوشت من است)، پس نام بردن از على علیه السلام بدون صلوات بر على علیه السلام، بى ادبى نسبت به پیامبر است..

اکبر شاه از کشتن قاضى نورالله صرف نظر کرد و محبت او بیش از پیش در قلب وى افزون شد..

نظر او در مورد تقیه، مثبت بود؛ ولی می گفت باید در موارد اضطراری به کار گرفت. در مورد اصحاب پیامبر، معتقد بود که اصحاب واقعی پیامبر کسانی هستند که دارای ایمان و عدالت باشند؛ تنها ملاقات و دیدار با پیغمبر برای این عنوان کافی نیست. وی، اختلافات و اغتشاشات در مذهب شیعه را، از احادیث جعلی خوارج و غلات، می داند. دیدگاه او به صوفیان اینکه، آنها را به طور مطلق تائید نمی کرد؛ ولی صوفیان پاک ضمیر را در بقای معتقدات شیعه در بین مسلمانان، موثر می دانست.

 

فرزندان قاضی نورالله شوشتری

پنج گل علم و معرفت که رایحه اجداد خویش را در فضای هندوستان منتشر کردند، ثمره زندگی قاضی نورالله شوشتری است که هر یک از آنان از نویسندگان، شاعران و علمای عصر خود به شمار می‌روند و دارای تألیفاتی هستند که در این مقال نمی‌گنجد. نام این گل‌های بوستان قاضی، شامل علامه سید محمد یوسف، علامه شریف الدین، علامه علاء الملک، سید ابوالمعالی و سید علاء الدوله است.

.

 

شاگردان

قاضی نورالله فقه را بر مبنای مذاهب پنجگانه شیعه، حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی برای طلاب هر مذهب تدریس می‌نمود و در خاتمه و بیان اقوال، نظر شیعه را با ظرافتی خاص بر کرسی می‌نشاند. جو ضد شیعی و رابطه مخفیانه شاگردان شیعی مذهب و همچنین تقیه قاضی نورالله موجب گشت که غیر از چند تن که آن هم برخی از فرزندان قاضی بوده‌اند، نام شاگردان دیگر وی در تاریخ به ثبت نرسد و تنها نام علامه شیخ محمد هروی خراسانی، علامه مولا محمد علی کشمیری و سید جمال الدین عبدالله مشهدی در دفتر باقی بماند.

 

برخی از آثار قاضی نورالله

در شمار کتب ایشان اختلاف نظر است؛ ولی آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله علیه در مقدمه کتاب «احقاق الحق» تصنیفات این بزرگ مرد عرصه سیاست و نگارش را 140 کتاب ذکر می‌کند. از میان کتب قاضی نورالله شوشتری چهار کتاب او از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که آنها را از زبان بزرگان نقل می‌کنیم:

 

1- احقاق الحق

کلماتش حاکی از تبحّر علمی اوست و آن را در ردّ کتاب «ابطال الباطل» قاضی فضل بن روزبهان اصفهانی عامی نوشته است. کتاب قاضی فضل بن روزبهان در ردّ کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» علامه حلی تألیف شده و قاضی نورالله در این اثر با بیان منطقی و زیبا و رسا، کتاب فضل بن روزبهان را پاسخ گفته و در بطلان دیدگاه وی به کتاب‌های خود اهل سنت استشهاد نموده است.)

2-مجالس المؤمنین

این اثر احوال جماعتی از علما، حکما، ادبا، عرفا، شعرا و رجال متقدم و راویانی است که به اعتقاد قاضی نورالله همگی شیعه مذهب‌اند. افزون بر اینها در بردارنده حکایات و قصه‌ها و روایات آنها، همچنین گذری به شهرها و احوالات ایشان است)

. «الصوارم المهرقه» در جواب «الصواعق المحرقه» و کتاب «مصائب النواصب»

از آنجا که شیخ حر عاملی(متوفی1110) در امل الآمل خود این دو کتاب اخیر را در کنار احقاق الحق و کتب دیگر نام می‌برد، بیانگر این مطلب است که این کتاب های مهم قاضی در همان عصر صفویه در جهان اسلام شهرت داشته است)

از دیگر آثار شهید ثالث می توان امرالعصمه، دافعة الشقاق، سحاب المطر، سبعه سیاره، الانفعالیه و البحر الغزیر فی تقدیر الماء الکبیر را عنوان کرد..

آنچه تا کنون درباره قاضی نورالله نقل شد، از دانشمندان شیعی بود. اکنون شایسته است که عباراتِ جمعی از علمای اهل تسنّن را درباره ایشان نقل کنیم، تا خواننده گرامی بداند که هر دو گروه به فضل قاضی اقرار کرده و بر علوّ مقامش اجماع دارند.

عالم فاضل منصف عبدالقادر بن ملوک شاه بداونی در کتاب خود گوید::

در واقع او قدرت مُفتیانِ گستاخ و مغرور و مُحتسبان فریبکار و نیرنگ بازِ لاهور را کاهش داده است. با فرمان او راه دزدی و رشوه بسته شد و به همان دقت که هستۀ میوه، درون پوسته‌اش جای می‌گیرد، آن‌ها را در محدوده‌های مناسب متوقف کرد و چنان نظم و نظامی پدید آورد که بالاتر از آن متصوّر نیست؛ قاضی نورالله شوشتری، اگر چه شیعی مذهب است، اما بسیار به صفت نصفت و عدالت و نیک نفسی و حیاء و تقوا و عفاف و اوصاف اشراف موصوف است و به علم و حلم و جودت فهم و حدت طبع و صفای قریحه و ذکاء مشهور است. صاحب تصانیف لایقه است. توقیعی بر تفسیر مهمل شیخ فیضی نوشته که از حیّز تعریف و توصیف بیرون است..

با تألیف چندین کتاب و رساله او و مقالاتی که به خصوص در کتاب «احقاق الحق» در انتقاد از سه خلیفه اول نوشت، خشم رهبران اهل تسنن را برانگیخت؛ تا جائی که در سال 1019 ه.ق، در بین راه او را گرفتند و به شهادت رساندند.

محدث قمی، کیفیت قتل قاضی نورالله را ـ به مانند آنچه محدث نوری از تذکره شیخ علی حزین نقل کرده – آورده است و پس از آن می افزاید: صاحب طرائق الحقائق در شرح حال قاضی نورالله، از او تجلیل کرده، برخی از آثار او را برشمرده و آنگاه می گوید: و کیفیت شهادت آن جناب، چنان که بعضی نوشته اند، آن است که در معبر و برسد راه او، بعضی نواصب کمین کرده، چون فرصت یافتند، او را گرفتند و برهنه نمودند و با شاخه های درخت پرخار، آن قدر بر بدن آن سیّد ابرار زدند که اعضای او از هم جدا شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به این جهت بر آن جناب، اطلاق شهید ثالث می نمایند.)

قاضی نورالله شوشتری کعبه دین بود و مشعل دیانت، دریای موج خیز دانش و فروغ فروزنده تشیع، شمشیر دفاع گر مذهب حق، درفش افراشته و زبان گویای حقیقت و یک تن از آنان که خداوند ایشان را برای یاری حق و نشر هدایت می انگیزد.

قاضی نورالله همواره در راه خدایی خویشتن به جان کوشید، تا سرانجام شربت شهادت نوشید.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۲۰:۳۹
باقر دزفولی


اربعین آمد 

اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید

                                                           گوئیا زینب محزون ز سفر می آید                                                   

 

باز در کرببلا، شیون و شینی برپاست

                                                          کز اسیران ره شام، خبر می آید                                                    

 

رود، رودی شنوم از طرف شام، مگر

ا                                                       ام لیلا به سر نعش پسر می آید؟                                                   

 

کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام

                                                       کای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید                                                               

 

و علی اصغر بی شیر بداند که رباب

                                                    با دل و سینه پر خون جگر می آید                                                  

 

ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیز

                                                 ام کلثوم تو، خم گشته کمرمی آید                                                                 

 

                 « صامتا » از چه نگفتی به سر قبر حسین

                     عابدین  ، خون جگر و دیده تر می آید؟                     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۲
باقر دزفولی



برنامه چله نشینی و آثار آن

 

به عدد چهل درقرآن و روایات توجه و عنایت خاصی شده است. در قرآن کریم مدت خلوت حضرت موسی(علیه السلام) را در کوه طور با خداوند چهل روز ذکر می کند: « وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً » (اعراف، آیه 142)؛ سی شب با موسی وعده نهادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا وعده ، پروردگارش چهل شب کامل شد

در روایات آمده است: «من اخلص لله اربعین یوما فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ هر کس خود را چهل روز برای خداوند خالص و پاک گرداند، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد (عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، ج 2، ص 85). انسان در چهل سالگی به کمال عقل می رسد:«اذا بلغ اربعین سنه فقد بلغ منتهاه» (خصال، ص 545) و خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید: « إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ » (احقاف، آیه 15) در روایت آمده است: «من قدم اربعین من المؤمنین ثم دعا استجب له؛ هر کس چهل مؤمن را جلو خود قرار دهد و سپس دعا نماید، دعای او مستجاب می گردد» (عده الداعی، 128) .

در سلوک باید انسان خودش و خواسته های خودش را فراموش کند و دنبال خواسته های خداوند و دوست داشتن های او باشد. سلوک یعنی نفی خود و اثبات خداوند. از خودخواهی هایش دست بردارد و خداخواه شود. بنابراین در چله گیری سعی کنید روی خداوند و یاد او متمرکز شوید و از کثرت ها و خواسته های نفسانی خود بپرهیزید و خود را از هر چیزی غیر یاد خدا خالص نمایید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۷ ، ۰۰:۳۲
باقر دزفولی

 

شعر ایرج میرزا برای شهادت حضرت علی اکبر (ع)

 

رسم است هر که داغ جوان دیده  ، دوستان                                                    

رأفت برند    حالت آن   داغدیده را           

 

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

 

آن دیگری بر او بفشاند گلاب  قند

تا تقویت شود دل محنت کشیده را

 

یک چند دعوتش به گل و بوستان کنند

تا برکنندش از دل،      خار خلیده را

 

القصه هرکس به طریقی ز روی مهر

تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

 

آیا که  داد تسلیت خاطر حسین را

چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟

 

آیا که غم‌ گساری و اندُه‌ بری نمود

لیلای داغدیدۀ محنت‌    کشیده را        

 

بعد از پسر دل پدر آماج   تیغ شد

آتش  زدند  لانۀ مرغ    پریده را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۰۹
باقر دزفولی


ترجمه منظوم سوره حمد

 

سر آغاز       گفتار    نام خداست

که رحمتگر و مهربان   خلق راست 1

 

      ستایش بود    ویژه   کردگار                       که برعالمین است  پروردگار  2 

      که بخشنده و مهربان است نیز 3                  بود  صاحب عرصه رستخیز  4

      ترا می پرستیم    تنها و  بس                      نداریم  یاور به از تو    کس   5

      بشو هادی ما به راه درست     6                 ره آنکه منعم  ز نعمات توست

      نه آنان که خشمت به ایشان رواست              نه آنها که هستند گمره ز راست 7

 

**********************

 

ترجمه منظوم سوره توحید

 

سر آغاز       گفتار    نام خداست

که رحمتگرومهربان   خلق راست

 

  بگو او خدائیست   یکتا و بس 1                   که هرگز ندارد نیازی به  کس 2

  نه زاده  نه زاییده شد  آن اله  3                  ندارد  شریکی   خدا هیچگاه     4

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۰
باقر دزفولی


 

آخرین تعاریف عجیب جرج جرداق لبنانی از علی ( ع )

در مصاحبه با شبکه شفقنا

 

جرج جرداق ( فوت در سال 1394 شمسی در لبنان ) درباره راز عدم نوشتن در باره شخصیت دیگری غیر از علی علیه السلام سخن می‌گوید و بیان می‌کند: عده‌ای از مردم کشورهای حوزه خلیج فارس و مصر به من پیشنهاد می‌کردند که مثلا در مورد عمر و یا دیگران بنویسم... اما من نپذیرفتم نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا کس دیگری بد است نه اصلا اینطور نبود بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی(ع) ننویسم .
شفقنا در ادامه نوشت: "جرج جرداق" مسیحی مورخ و شخصیتی سرشناس است که چهار دهه از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در مورد (به تعبیر خودش) یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های جهانی یعنی امام الموحدین حضرت علی علیه السلام کرده است. حاصل تحقیقات وی چندین جلد کتاب ارزشمند در مورد شخصیت امام علی(ع)
است .

شفقنا با جرج جرداق که اکنون هشتادمین سال عمر خود را پشت سر می‌گذارد ، در منزل شخصی‌اش در منطقه الاشرفیه بیروت به گفتگو نشسته است؛ گفتگویی که در طول دوران زندگی وی در نوع خود بی‌سابقه محسوب می‌شود.
وی در ابتدای این گفتگو به خبرنگار شفقنا می‌گوید: سلام بر همه کسانی که خورشید حسین و بادهای کربلا چهره او را سوزانده است، سلام بر کسانی که زمین طف لمسش کرده و از فرات آب نوشیده است، سلامی با بوی انقلاب و بهشت پیروزی، سلام بر تمامی حسینیان و زائرانی که طریق عاشورا در پیش گرفتند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۷
باقر دزفولی