تجربه 30 ساله اقتصاد مقاومتی در صنعت فولاد کشور
تجربه 30ساله اقتصاد مقاومتی در صنعت فولاد کشور
در مصاحبه مجله پنجره با : مهندس باقردزفولی اولین مجری طرح فولاد هرمزگان و
اسکله تخلیه و بارگیری بندر عباس در شرکت ملی فولاد ایران
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، طبیعی بود کسانی که منافعشان از راه چپاول ملت ایران تأمین میشد، در مقابل انقلاب ما عکسالعمل نشان دهند. دولتهای سلطهطلب بیگانه و شرکتهای چند ملیتی، چه آنها که آشکارا در مقابل ما قرار گرفته بودند و چه آنهایی که در ظاهر با ما مشکلی نداشتند، همگی بهدنبال کارشکنی و تحت فشار قراردادن انقلاب بودند. اما با تعریف اصل 43 و 44 قانون اساسی، در مقابل این فشارهای خارجی و داخلی، راهکار مناسبی اندیشیده و تکلیف اقتصاد انقلاب مشخص شد. برخی سرمایهداران که وامهای سنگینی برای ایجاد صنایع کشور گرفته و فرار کرده بودند، اموالشان توقیف شد و در مجموع شرکتهایی مشمول مواد الف و ب و ج قانون حمایت از صنایع شدند و ما توانستیم پایههای اقتصادیمان را علیرغم این مشکلات تثبیت کنیم.
بخشی از این مشکلات، به تعبیر شهید بهشتی، ناشی از زودرس بودن انقلاب بود. شاید این زودرس بودن انقلاب توطئه دشمنان بود تا انقلاب نتواند پایههای فکری و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود را استوار سازد و خیلی زود با شکست روبهرو شود. اما با این حال، کسانی مثل شهید بهشتی بهعنوان طراحان و تئوریسینهای انقلاب، برنامههایی را تدوین کرده بودند که شهادت زود هنگام ایشان مانع اجرای این برنامهها شد. در چنین شرایطی کشور ما با حجم وسیعی از شرکتهای توقیف شده و بلاتکلیف و دولتی شده مواجه شده بود که اداره آنها کار آسانی نبود.
بهخاطر دارم که در انقلاب مردم زیمبابوه به رهبری رابرت موگابه، که به سرنگونی حکومت «یان اسمیت» منجر شد، موگابه به توصیه «نلسون ماندلا» رهبر جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی، چندین سال تغییری در مدیریتهای کلان اقتصادی بهوجود نیاورد و اجازه داد تا همان مدیران رژیم سابق، بنگاههای اقتصادی خود را اداره کنند. من در سفری که در آن روزها به زیمبابوه داشتم، در اطراف حراره (پایتخت زیمبابوه) مزارع وسیع کشاورزی «یان اسمیت» را دیدم که علیرغم برکناری، همچنان در کشور حضور داشت و محصولات کشاورزی خود اعم از توتون و غیره را کشت و صادر میکرد. یا در انقلاب روسیه هم ابتدائا برنامههای اقتصادی منشور «نپ» که تا سال 1930 اجرا میشد، چندان تغییری در ساختارها و مدیران اقتصادی ایجاد نکرد و برای آنکه با بحران زودرس مواجه نشود، محافظهکاری پیشه کرد.
اما در کشور ما، از یک طرف سرمایهداران وابسته و شرکتهای بیگانه فرار کردند و از سوی دیگر روحیه انقلابی مردم و رهبران، مانع از محافظهکاری میشد و طبیعی بود که ما بهسرعت با خلاءهای اقتصادی و بحرانهای داخلی و خارجی مواجه شویم و این امر راهکارهای مناسب را میطلبید که بنا به تفکر جهادی و انقلابی ما، به مرور طراحی و اجرا شود.
در سالهای 52-53 بنا به افزایش برقآسای قیمت نفت (جهش اول قیمتها) و درآمد بالای نفتی کشور، و همچنین با توجه به منابع غنی گاز در کشور - که پیش از این بلااستفاده بود و در کنار چاههای نفت سوزانده میشد - تصمیم بر این شد که واحدهای فولاد گازی هم با تکنولوژی امریکاییها احداث شود، لذا مجتمع فولاد اهواز با ظرفیت 5/1 میلیون تن با حضور شرکت Midrex آمریکا و همینطور فولاد بندرعباس با همین ظرفیت، توسط ایتالیاییها و همکاری شرکت بریتیش استیل انگلستان مورد بررسی قرار گرفت. شرکت هیوندای کره هم کار اسکلهسازی تخلیه مواد معدنی و زیرساختهای بندری آن را به عهده گرفت. در خراسان هم که سنگ آهن تایباد وجود داشت و منابع گاز سرخس، قرار بود فولاد احداث شود که در حد مطالعه روی منطقه کار میشد که انقلاب رخ داد. در چنین شرایطی، تنها میراثی که از رژیم قبل در صنعت فولاد به ما رسیده بود، کوره بلند اول ذوبآهن اصفهان بود که با فولاد خام در ظرفیت حدود 600 - 700 هزار تنی میلگرد و تیر آهن تولید میکرد. بهجز این، واحدهایی در اهواز متعلق به سرمایهداری وابسته به طاغوت به نام رضایی بود که بعضی از محصولات فولادی را از شمش تولید میکرد، مثل لوله و پروفیل. کل تولید فولاد ما تا قبل از انقلاب همینها بود و واحدهای کوچکی هم در ساوه و قزوین وجود داشتند.
* صنعت فولاد پس از انقلاب
بعد از انقلاب و در اوایل سال 58، اعتصابات و شورشهای کارگری به تحریک گروهکهای چپگرا در بندرعباس رخ داد که منجر به کشته شدن چند کارگر کرهای شد و شرکت کرهای هم شبانه تجهیزات خود را بار کشتی کرد و پروژه را رها ساخت. در اهواز هم بهدلیل شروع جنگ، پروژه متوقف شد. مطالعات روی سنگ معدن آهن گل گهر سیرجان هم در این هنگام متوقف شد و برخی تجهیزات معدنی آن بهناچار به معدن زغال سنگ کرمان انتقال یافت. مطالعات روی معدن آهن چادرملو هم متوقف شده بود. در نتیجه ما تنها ذوبآهن اصفهان را داشتیم و معادن وابسته به آن که با حضور روسها به فعالیت خود ادامه میداد.
بنا به مشکلات رخ داده در بندرعباس و دیگر ملاحظات سیاسی، شورای انقلاب تصویب کرد که کل پروژه فولاد بندرعباس که در مرزهای آبی ما قرار داشت، به مبارکه اصفهان منتقل شود. تجهیزات وارداتی عظیم فولاد بندرعباس در اسکله روی زمین مانده بود و بهمرور به مبارکه منتقل میشد.
* صنعت فولاد در دوران دفاع مقدس
با توجه به محدودیتهای ارزی و فشارهای دوران جنگ، سرعت اجرای پروژههای مهم انقلاب و از جمله فولاد مبارکه کاهش یافت، در آن زمان دفتری در نخستوزیری، متولی طرحهای مهم انقلاب و از این جمله فولاد مبارکه وجود داشت که مسئول اصلی پیگیری پروژههای مهم انقلاب بود.
جبهههای جنگ هم بهشدت نیازمند سازههای فولادی بود، که حجم زیادی از تولیدات فولاد که در بخش مسکن به آن نیاز بود، به جبههها سرازیر میشد. در نتیجه در حدود سال 1363 - 1362 ما مجبور به واردات آهنآلات شدیم، بهنحوی که در یک سال حدود یک میلیون تن آهن وارداتی در اسکله بندرعباس انباشته شده و منتظر تخلیه بود. به همین دلیل در آن سالها اسم بندرعباس را گذاشته بودند «مدینه الحدید» (شهر آهن) چراکه تنها اسکله ما اسکله شهید باهنر با چهار پنج پست تخلیه بود و اسکله شهید رجایی و تعدادی از بنادر در بوشهر هم هنوز افتتاح نشده بود. در خوزستان هم بعد از سقوط بندر خرمشهر، بندر امام باقی مانده بود که زیر بمباران شدید دشمن روی بندر و خور موسی، کارایی آن بهشدت کاهش یافته بود. فقط بعضی از همپیمانان و دوستان ایران از جمله شرکتهای شیعی پاکستان حاضر بودند کشتیهایشان را با بیمه سنگین به آنجا ببرند. خاطرم هست که وقتی بهعنوان هیئتی از تهران برای دلجویی و تقدیر از ملوانان و کارکنان کشتیهای لنگر انداخته در بندر امام، به آنجا رفتیم، ملوانان از شدت ترس حمله هوایی و موشکی صدام، دندانهایشان به هم میخورد و توان سخن گفتن با ما را نداشتند.
در این شرایط، امر تخلیه بار در اسکله شهید باهنر آنچنان به طول میانجامید که یادم هست یکی از کاپیتانهای کشتیهای خارجی که حدود هشت ماه منتظر مانده بود تا بارش را در بندرعباس تخلیه کنند، دچار افسردگی شده و از شدت بیماری روحی درگذشته بود؛ حتی تیتر روزنامههای آن زمان شد که کاپیتان کشتی باری در بندرعباس از غصه، سکته کرد و مرد. مبادی واردات زمینی ما هم بسیار محدود بود، در حد محدودی از ترکیه، همچنین از طریق جلفا از روسیه.
مشکلات دیگری هم وجود داشت، مثلا وقتی میخواستیم نوعی آهن با مقاومت بالا را برای پروژههای صنعتیمان وارد کنیم، عمده تولیدکنندگان فولاد به ما که هیئت بازرگانی ایران بودیم، میگفتند که اینها را برای جنگ میخواهید و بنابراین به شما نخواهیم داد. لذا ما برای دور زدن تحریمها چند راه پیشرو داشتیم، یکی استفاده از کشورهای واسطه مثل ترکیه بود که مثلا تجهیزات و ماشینآلات معدنی و برخی مواد خام فولادمان را از طریق ترکیه از شرکتهای اروپایی میگرفتیم و میبایست درصدی را به آنها بپردازیم. کما اینکه امروزه این کار با استفاده از دلالهای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس انجام میشود و حال که دولت امارات هم از واردات کالا به ایران از طریق دوبی ممانعت به عمل آورده، باید به وساطت ترکیه متوسل شویم و از طریق سیستم Reexport این کشور که مناسبات بسیار خوبی با ایران دارد، تحریمها را دور بزنیم.
راهکار دیگر استفاده از ارزهای تهاتری بود، فروش نفت به برخی کشورها و از جمله کشورهای لهستان، بلغارستان و... در بلوک شرق و در مقابل خرید برخی کالاها. یا استفاده از ارزهای BTC (نوعی ارز که در ازای فروش نفت، به حساب خاصی واریز میشود) که در ازای فروش نفت از برزیل محصولات فولادی وارد میکردیم.
در زمینه خدمات ریلی هم مشکلات زیادی داشتیم که چون آمریکاییها به ما قطعات یدکی نمیدادند، کشندههای GM را از رومانی وارد کردیم که البته به پای لوکوموتیوهای امریکایی نمیرسید و کار را سخت میکرد. مثلا ما باید سنگ معدن را از بافق به اصفهان میبردیم که بعضی از مواقع آنچنان در شرایط اضطراری قرار میگرفتیم که هر لحظه ممکن بود، کوره ذوبآهن خاموش شده و دود آن متوقف شود، چراکه دود کوره بلند ذوبآهن نماد پویایی صنعت کشور است. ذوبآهن اصفهان چندینبار هدف موشکباران و حملات هوایی قرار گرفت، اما با درایت و شجاعت متخصصان کارخانه ، که همچون جبهههای جنگ نماد افتخار و ایثار بودند، ذوبآهن بیوقفه به کار خود ادامه داد. ممکن بود واگنها در اطراف اصفهان مثلا در کاشان متوقف شود، اما این مشکلات از طریق نخستوزیری وقت پیگیری میشد و شرایط اضطراری را گزارش میدادند و تکتک واگنها را به هر ترتیب به اصفهان میرساندند. از مجوزهای ویژه حملونقل استفاده میکردند.
در حالیکه تعداد کامیونها اندک بود و ترافیک شدیدی در اسکلهها و پایانهها دیده میشد، اینها مواد خام را به اصفهان میرساندند. اما برای حل این مشکل، سرانجام با تلاش جهادگران عرصه راه آهن، به سرپرستی آقای مهندس سعیدیکیا، خط آهن بافق - بندرعباس راهاندازی شد و مشکلات ما را کم کرد. فازهای بعدی اسکله رجایی افتتاح شد و بندرعباس بهصورت شاهراه حیاتی کشور در آمد.
پروژههای فولاد با توجه به محدودیتهای مالی کشور به آرامی پیش میرفت، اما با بهبود روابط با کشورهای اروپایی و نیز تثبیت شرایط ایران در جنگ بهعنوان کشوری که علیرغم محدودیت مالی، دیون خود را بهموقع پرداخت میکند، شرکتها هم بر سرعت کار افزودند. کمپانیهای ایتالیایی مثل «ایتالین پیانتی» که با ما همکاری خوبی داشتند و چندان مشکلساز نمیشدند، به مرور مابقی تجهیزات فولاد مبارکه را هم فرستادند. پیمانکارهای جدیدی هم در ایران بهوجود آمدند و به کمک تجربه کارکنان ذوبآهن اصفهان در فولاد تازه تأسیس مبارکه و... پروژه به اتمام رسید.
در اهواز هم در زیر بمباران شدید صدام، مجتمع فولاد اهواز و فولاد کاویان پیگیری شد، مجتمع کاویان که 60 - 70 درصد پیشرفت داشت، به این بهانه که در آن مکان قایقهای تندرو ساخته میشد، چندین بار مورد حمله واقع شد. اما مجددا تجهیزات آن از شرکت SMS آلمان و تجهیزات الکتریکی از شرکت SIEMENS وارد و نصب شد. مجتمع کاویان در واقع نورد تکمیلی فولاد اهواز بود که همگام با آن تمکیل شد. بهجز اینها ما هنوز 1 میلیون و 500 هزار تن نورد دیگر لازم داشتیم که با تأسیس پنج واحد جدید در میانه آذربایجان، نیشابور خراسان (300 هزار تن)، کردستان، طرح توسعه ذوبآهن (صبای اصفهان) و... با استفاده از وامهای خارجی و منجمله از دولت ایتالیا انجام شد.
* حمایت از صادرات
بهلحاظ ریسک سیاسی و تجاری، کشورهای دنیا را در هفت رده، دستهبندی میکنند که در زمان جنگ ریسک ما هفت بود که بالاترین ریسک ممکن است و در نتیجه شرکتهای خارجی برای ارائه خدمات به ما، بالاترین حق بیمه را طلب میکردند تا محصولات و خدمات را بیمه کنند. الان هم اگر در سایت صندوق ضمانت صادرات وارد شوید، درجهبندی کشورها را بر حسب ریسک سرمایهگذاری میبینید. ریسک ما تا چند سال پیش چهار بود که بدون دلیل آن را به پنج تغییر دادند و سال بعد هم به شش، که این رقم به هیچ وجه واقعی نیست. همان زمان جنگ هم بهرغم مشکلات مالی وجود داشت. از آنجا که ما کشوری اسلامی و متعهد به اصول اخلاق اسلامی بودیم، تعهداتمان در قبال این شرکتها و کشورهای طرف قرارداد را بهموقع انجام میدادیم و بنابراین آنها هم به سرمایهگذاری در ایران علاقهمند شدند.
در ابتدا برای ما ارزهای یوزانس 180 روزه و شش ماهه را مطرح کردند، اما به مرور با ما ارزهای یوزانس یک ساله را اجرا کردند، یعنی در ازای صادرات کالا به ایران، ما یک سال وقت داشتیم که پولشان را بپردازیم. اما بنا به روابط اقتصادی ما با کشورهای بلوک شرق، غربیها هم به طمع افتادند که بازار ما را از دست ندهند و بنابراین خودشان تحریمها را نادیده گرفته و حتی ارزهای یوزانس دو ساله را هم که سقف اعتبارات کوتاهمدت است، پذیرفتند.
باید در مقابل تهدیدها با تمامی لوازم قانونی ایستادگی کرد و دانست که اصولا تجارت جهانی در دنیای پر از تهدید و جنگ کنونی یک بلوف بزرگ است. دولتها، اقتصاد جهانی را کنترل نمیکنند و روابط آزادانه اقتصاد معنا ندارد. همین الان میبینید که چین تعرفههای بسیار سنگین بر کالاهای آمریکایی وضع میکند تا قیمتها آنچنان بالا برود که فولاد آمریکایی موردنیاز در تولید لوازم الکتریکی، صرفه اقتصادی در چین نداشته باشد. همین مسئله باعث شده که دولت اوباما از چین در سازمان تجارت جهانی شکایت کند و نشستهای WTO با چالش روبهرو شود. چین الان زمین و امکانات رایگان به تولیدکنندگان داده و مراکز تحقیقاتی و حمایتهای کلان دولتی در خدمت تولیدکنندگان و صادرکنندگان قرار میدهد.
در مجموع میتوان گفت که ما براساس الگوی فکر دینی که میگوید: «ان مع العسر یسرا» و «فرج بعد الشده»، باید در مقابل این تحریمهای جدید که ظاهرا ناشی از ایستادگی ما بر سر مسئله هستهای است، مقاومت کنیم و اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند، ممکن نخواهد بود، مگر با بازگشت به تفکر جهادی و خودکفایی دوران جنگ تحمیلی . والسلام
منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 63