vv
شعر حضرت آیت الله ضیاءآبادی خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها
وقت جان دادن, نگاهم بر در است تا کِی , از دَر رخ نماید , مادرم
آید و خاک کف پایش نهد برلب و چشم تَر من , مادرم
پس ببویم , من ببوسم با شعف خاک پای عنبرین , مادرم
در همان دم , جان به جانان بِسپُرم با دلی روشن , زحُبِّ , مادرم
بعد از آن , ترسی نماند در دلم چونکه باشم , در پناه , مادرم
شاد و خرم من , بسوی حق روم چون رضای حق بود ,اندر رضای, مادرم
من فدای آن تن رنجور تو آن دل آکنده از غم , مادرم
آه از آن دَم , کان عدوُی بَد سِیر زد شَرَر بر قلب عالم , مادرم
کاش میمُردم من و نَشنیدمی این جسارت بر حریم , مادرم
ای بُریده هر دو پا و دست او وی شکسته پَهلوی من , مادرم
ای سِیه در هر دو عالم روی او من خَجِل از خسف ماه , مادرم
ای خدا زین ماجرا , من سوختم تو بسوزان آنکه زد آتش بقلب, مادرم